بابرده له
بابرده له
ورد بیرم...

زندگي نامه، عقاید و آثار علي بن عثمان هُجويري

           ((ابوالحسن علي بن عثمان بن ابي الجلاّبيّ ثُمّ الهجويري))، ( ك / 1 )  صوفي قرن پنجم است كه آگاهي درمورد زندگي وسوانح زندگي وي بسياراندك وناچيز است .آثارقرن پنجم وششم سخني دراين باب نياورده اند واگرآورده اند بسيار محدود است، حتّي در"تذكرة الاولياي" عطّاركه بخش اعظم آن از"كشف المحجوب" اخذ شده است ازذكر نام شيخ امتناع گردیده است و مطالب در بسياري از موارد تكراري مي باشد. ((تنها اثر و نشاني كه از وي مي شناسيم "كشف المحجوب" اوست كه بی تردید در رسیدن به گوشه هایی از شخصیت ، احوال و زندگي وی منبعی در خور اعتماد است و با توجه به آن می توان برای سفرها و ديدار هاي شیخ طرحی را ، هر چند به اجمال و احتمال ، ترسيم نمود .)) ( ک / دوازده )

         ((ابوالحسن علي بن عثمان هجويري به احتمال نزديك به يقين در اواخر قرن چهارم يا اوايل قرن پنجم سالهاي عزت و دولت غزنويان و در روزهاي پادشاهي سلطان محمود غزنوي زاده شده است .» ( ك / سيزده)               

        ابوالحسن علي بن عثمان هجويري،در سن جواني علوم رايج عصر خود از جمله قرآن، حديث ، تفسير، فقه و كلام را آموخت و پس از چندي از ناحيه غزنين كه پيوسته نگران وضع آن بود عازم سفر شد . اين سيروسفر بدون ترديد مدتي از عمر او را گرفت، به طوس و نيشابور رسيد و با ديدار مشايخ بزرگ سعادتي نو ، به كنار وي آمد او به ديدار ابوسعيد نيز مشرف شد . امّا بايد متذكر شد كه هجويري پاي بند هيچ كس نبود و پيوسته طالب سفر بود ، به شام عزيمت كرد و زمان درگذشت شيخ ختّلي مقتداي هجويري ، دوباره به خراسان بازگشت . ايشان((چندين بار براي حل «واقعه »خويش به زيارت خاك بايزيد به بسطام رفته و يك بار بيش ازسه ماه درآن بقعه مجاور نشست و از روحانيت  شيخ  استمداد كرد . )) ( ك / پانزده )      

       رضايي در مورد هجويري چنين مي نويسد:((ابوالحسن علي پسر عثمان هجويري غزنوي از بزرگان صوفيه و از هواداران منصور حلاّج و از نزديكان ابوسعيد ابي الخير بوده ، در ادبيات پارسي ، تازي ،تفسير، حديث و منطق چيره بوده))[1] است .                  

         هجويري در ميان مشايخ تنها ابوالفضل ختّلي را شيخ و مقتداي خود مي داند و چنين استنباط مي شود تا پايان عمر در خدمت او بود باشد، امّا رابطه ی او با ابوالقاسم كُرَّكاني نيز ازنوعي ارادت نسبت به وي حكايت دارد و ابوالعبّاس شقّاني نيز که از اساتيد وي بوده با او انسي تمام داشته است .

          هجویری در مذهب حنفي ، و پيرو اشعريان است . ازديدگاه هجويري ، اشعري بايد "جبري قول" ، و " قدري فعل" باشد تا روش وي بين جبر واختيارقرار بگيرد . شاید سؤال شود که هجویری در طریقت از اهل سکر است یا از اهل صحو، بدون شک باید گفت که از پیروان و رهبران اهل صحو بوده است زیرا وی سکر را، بازی گاه کودکان وصحو را فناگاه مردان دانسته است ، که در بررسی اصطلاح "سکر وصحو" در همین رساله مطالبی به عنوان شاهد در این باب ذکر خواهد شد . وی درکتاب خود به نیکی مسأله صحو و سکررا بیان و آرای هردو دسته را ذکر کرده و درابتد طریقه و مذهب خود را دراین مورد مشخص کرده است و سخنش را با حکایت ها ی مفید، آراسته است.



 1-  رضا يي  ، فرهنگ سه هزار تن از بزرگا ن و ناموران ايران ، 1383 : ص  1153


نظرات شما عزیزان:

مهدی
ساعت18:33---24 دی 1396
سلام با تشک از مطالب ارزشمند موفق باشیدر

فرزانه
ساعت19:28---14 دی 1396
چرا قلب میباره رو صفحه

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نوشته شدهچهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:, توسط taher.m
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.